غریب تشنه ای فریاد می زد
حسینم من حسینم من حسینم
ز جور بی وفایی داد می زد
حسینم من حسینم من حسینم
که ای قوم حسینم، منم فرزند زهرا
چه باشد گناهم، در این غوغای صحرا
نه دستی و نه مشکی، شدم دلواپس آب
دو چشم من پر از خون، که اصغر گشته بی تاب
جانب خیمه مبر من را مادرمان آمد زهرا
به خون آغشته ای فریاد می کرد
که من سقای بی دست حسینم
عطش رسم وفا بود، بنیاد می کرد
که من سقای بی دست حسینم
ندانم چه غوغا درون خیمه برپاست
که قامت خمیده، حسین فرزند زهراست
غریب تشنه ای فریاد می زد
حسینم من حسینم من حسینم
ز جور بی وفایی داد می زد
حسینم من حسینم من حسینم
که ای قوم حسینم، منم فرزند زهرا
چه باشد گناهم، در این غوغای صحرا
روی تو سوی میدان، مرا تنها گذاری
عزیزم ای برادر، مرا بر کی سپاری
داغ دلم سوزد دنیا زینب تو مانده تنها
زنی چون موج دریا نعره ها زد
که تنها شد خداوندا حسینم
دم از مظلوم دشت کربلا زد
که تنها شد خداوندا حسینم
نموده سیه روز، سپاه بی حیا را
نشانده به ذلت، همه اهل ریا را
دیدگاههای غریب تشنه
سرودیا - مرجع دانلود سرود و نماهنگ
13 اردیبهشت 1404انتقادات و پیشنهادات خود را پیرامون این اثر بیان کنید.